
تقدیم به
همه زوجهایی که از این آموزشها برای
گذر از تعارضات و نجات رابطه زن و شوهری بهره میگیرند…
دکتر آرمین فیروزی
متخصص روانشناسی بالینی و روان درمانی
WWW.Drfirouzi.com
زوج درمانی چیست؟
زوج درمانی نوعی روان درمانی است که به زوجها کمک میکند تا با تعارضات و مشکلاتی که ممکن است در تعاملاتشان با آنها رو به رو باشند، کنار بیایند و آنها را حل کنند. این روش درمانی زمانی مورد کاربرد دارد که زوجها بخواهند نه تنها مشکلات فعلی خود را حل کنند، بلکه روابط خود را بهبود بخشند.
تلاش یک زوج درمانگر در چه مسیری قرار میگیرد؟
تمام تلاش یک زوج درمانگر حرفه ای این است که هر دو عضو زوج را به این فهم و بینش برساند که ازدواج فرصتی در اختیار آنها قرار میدهد تا به طور مداوم در واقعیت شخصی خود و دیگری آموزش ببینند و به جای این که اجازه دهند مشکلات و چالشها در هویتهای مختلف زندگی به عنوان مهاجمان نابود کننده روی صمیمیتشان تاثیر منفی بگذارند، از آنها به عنوان منبعی از دانش و آگاهی استفاده کنند. به عبارتی، مشکلات و مخربان زندگی زن و شوهری برای ادامه حیات خود و لنگر انداختن در رابطه بین زن و شوهر، وابسته به اثرات خویش هستند. لذا، ایستادن و اجازه ندادن به این مهاجمان برای ایجاد تاثیرات منفی شان روی خود، طرف مقابل و رابطه زن و شوهری، میتواند نظام بقای آنها را منهدم کند.
پیامدهای ده گانه تولد خودآگاهی در ازدواج (روابط عاطفی زن و شوهری) چیست؟
1. زوجها در مییابند که ازدواج آن¬ها هدف و منظوری پوشیده و پنهان را دنبال میکرد که عبارت بود از التیام زخمها و جراحات کودکی. اکنون میآموزند که مسائل و موضوعات را ریشهایتر و اساسیتر نگاه کنند. اینک میتوانند دید نافذ و عمیق داشته باشند و به مراودها و تبادلات روزمره معنا و مفهوم بیشتری دهند و احساس تمرکز و کنترل بیشتری داشته باشند.
2. اکنون که فرصت شناخت و درک فراهم شده، زن و شوهرها قادرند تا تصویر به مراتب دقیقتری از خود و همسرشان ترسیم کنند. یعنی دیگر همسر را به شکل ناجی خود نمیبیند بلکه به یک انسان مجروح دیگر که برای التیام خود دست و پا میزنند، در نظر میگیرند.
3. در این ازدواج هر عضو زوج به جای اعتقاد به توهم ذهن خوانی(این که فرد مقابل باید خودش بداند چه نیازهایی دارند و برآورده کند)، مسئولیت ارتباطها و مخابره کردن نیازها و خواستههای خود را از عضو دیگر شخصاَ بر عهده میگیرد و برای همین منظور راههای ارتباطی واضح و روشنی را در ارتباط با هم خلق میکنند.
۴. رفتار، سازندهتر و هدفمندتر میشود و زوجها با همدیگر سنجیدهتر تبادل خواهند داشت.
۵. هر عضو زوج یاد میگیرد که برای نیازها، آرزوها و خواستههای عضو دیگر همان میزان که به نیازهای خود اهمیت میدهد، ارزش و بهاء قائل شود. حال، انتظار ندارند که طرف مقابل به طور معجزه آسایی نیازهای آن را حدس و سپس هر چه سریعتر برآورده کند. بلکه میزان بیشتری از انرژی خود را صرف شناسایی و برآورده کردن نیازهای طرف مقابل میکنند.
۶. حال، هر عضو زوج به این درک رسیده که چه نواقص، زخمها و جنبههای منفی در شخصیت خود دارند و با این ابعاد شخصیت خود ارتباط برقرار کرده و آنها را در آغوش میگیرند. در نتیجه مسئولیت این ابعاد منفی و تیره شخصیت را برعهده میگیرند و دیگر آنها را انکار نکرده و به سمت عضو دیگر فرافکنی نمیکند. در نتیجه، این باعث خلق محیط دوستانه و به دور از خصومت بین زن و شوهر می¬شود.
7. اکنون زوجها یاد میگیرند روشها و تکنیکهای جدیدی را برای ارضای نیازها و امیال اصلی خود به کار بگیرند و دیگر همسر خود را وادار به انجام کاری جهت برآورده کردن نیازهای¬شان نکنند.
۸. به این درک و پختگی میرسند که اکنون تنها راهی که میتوانند تمامیت و وحدت وجودی خود را بازیابند، آن است که ویژگیها و تواناییهایی را که فاقدشان هستند را به مرحله ظهور برسانند. یعنی مهارت آموزی برای به فعل درآوردن قابلیت و استعدادهایی که نهفته هستند.
9. تا قبل از رسیدن به خود آگاهی و پختگی، هر عضو زوح بر این باور بودند که تنها راههای یک ازدواج خوب و ایده آل، آن است که همسری کامل و ایدهآل پیدا کنند! اما اکنون بعد از تولد خود آگاهی متوجه میشوند که این خودشان هستند که باید تلاش کنند همسری ایدهآل باشند. در نتیجه، دیدی واقع بینانهتر به رابطه عشقی پیدا میکنند و در مییابند که یک ازدواج خوب مستلزم تعهد، انضباط و تمایل به رشد کردن و تغییرات است. ازدواج خوب مستلزم کار و تلاش سخت است.
10. برای عشقورزی واقعی میبایست که باورهای خود را در رابطه با خودمان، همسرمان و ازدواجمان تغییر دهیم.
چالشها و فرایند روانشناختی زندگی در هویت زن و شوهری چگونه است؟
بر اساس نظر والرسترین (1993) تکالیف روانشناختی برای توصیف چرخه زندگی زوجهای سالم شامل:
1.تحکیم استقلال روانشناختی و ایجاد روابط جدید با خانوادههای اصلیشان
زن و شوهر باید آگاه باشند که ضمن جایگاه قایل شدن برای هویت زوجی، تعامل سازندهای نیز با خانوادههای خود داشته باشند. به عبارتی این یک تکلیف روانشناختی است که در عین همراه شدن، باهم زندگی کردن و جدایی از خانواده اصلی، توانایی برقراری و حفظ تعامل سالم و سازنده با خانواده نیز داشته باشند.
2. شکل دادن به هویت زن و شوهری برای تیم بودن در مقابل خود محوری
تعامل سالم و سازنده بین هویت فردی و هویت زوجی، یک تکلیف روانشناختی برای زن و شوهر است. لازمه صمیمیت و رابطه همدلانه بین زن و شوهر این است که در دسترس همدیگر باشند و خودمحوری و خودشیفتگی خود را برای تقویت و گسترش هویت «ما» کنار بگذارند.
3. ایجاد هویت جنسی منسجم
هویت جنسی به فراوانی، شدت رابطه جنسی و در دسترس بودن همسر برای ابراز احساسات جنسی گفته میشود. این وظیفه یا تکلیف، حس پیوند و پذیرش را به عنوان بخشی از رابطه زن و شوهری را ارتقاِء میدهد. با جایگاه قایل شدن برای هویت جنسی و پذیرش زندگی جنسی به عنوان بخشی از هویت زوجی، زن و شوهر میتوانند محرکهای منفی و فشارزای زندگی را از خود دور کنند و در مکان و زمانی که برایشان لذت بخش است از استرسهای زندگی فارغ شوند.
4. شکل دادن به ازدواج به عنوان حوزهای امن و پرورش دهنده
عمل به این تکلیف روانشناختی توسط زن و شوهر، می¬تواند هویت زوجی را تبدیل به بستری امن و سرشار از مراقبت و حمایت کند. در این بستر امن و پر از حمایت، زن و شوهر فرصت بروز ناکامیها، تلاشها، موفقیتها، هیجانها و ترسهای خود را دارند و در اثر مواجهه همدلانه با این موارد، بستر رشد فردی و زوجی برایشان فراهم میشود. نقص در این وظیفه، هویت زن و شوهری را از قدرت مرهمگذاری و ایمن بودن خارج میکند و باعث میشود که زن و شوهر به سمت مثلث¬سازی یا به اصطلاح ارتباطگیری با کار زیاد، خانواده اصلی خود، اعتیاد، فراغت زیاد بدون همسر و حتی رابطه نامشروع سوق پیدا کنند.
۵. والد بودن
تصمیم به بچهدار شدن، نیاز به ایجاد فضای روانشناختی در هویت زن و شوهری دارد. زن و شوهر میبایستی تعادلی بین هویت زوجی و هویت والدی برقرار کنند و در این زمینه انعطاف پذیری در نقشهای زن و شوهری بسیار ضروریست. زن و شوهر میبایستی تغییرات احتمالی در هویت زوجی بعد از تولد فرزند را مدنظر قرار دهند و در مورد آن صحبت کنند. از یکدیگر سوال کنند که چه انتظاراتی درباره مراقبت از فرزند و وظایف والدینی از همدیگر دارند؟
۶. زنده نگه داشتن عشق و تزریق هیجان در رابطه
این وظیفه بیانگر خلق تجارب تازه، جذاب و هیجانی در رابطه است. ذخیره تجارب هیجان انگیز و جذاب در مخزن خاطرات مشترک زن و شوهری، آن¬ها را هر چه بیشتر برای رویارویی با چالشها و استرسهای زندگی مجهزتر و قویتر می¬کند. زن و شوهر با یادآوری این خاطرات مشترک لذت بخش میتوانند به مشکلات و چالشها حملهور شوند و با غلبه بر آنها، پیروزیهای خود را جشن بگیرند.
۷.ایجاد دیدگاهی دوگانه که ایده آلهای اولیه را با واقعیت موجود ترکیب میکند.
با طراوت نگه داشتن عشق به این معناست که هر عضو زوج ضمن نگه داشتن شور و شوقی که اوایل رابطه نسبت به همسر خویش دارد، با گذشت زمان از چگونگی رشد و تغییرات این شور و شوق در رابطه واقعی آگاه است. اهمیت دارد که زوج خصوصیاتی که آن¬ها را به سمت یکدیگر کشانده است را یادآوری کنند و دیدگاه خود را در قبال خصوصیات خاص و منحصر به فرد یکدیگر حفظ کنند. یادآوری نکات مثبت و خصوصیات جذابی که نسبت به یکدیگر در اوایل رابطه کشف کردهاند باعث ایجاد انگیزه و غنی شدن هویت زن و شوهری میشود.
روند طبیعی زندگی زن و شوهری در اوایل ازدواج چگونه است؟
مشکلات تعاملی زن و شوهر در اوایل ازدواج، آنها را برای مشکلات احتمالی عمیق¬تر سوق میدهد. تعاملات نامناسب و عملکرد نامطلوب و خام زن و شوهر، در همان سالهای اولیه ازدواج، منجر به افزایش پرخاشگری کلامی و آشفتگی در رابطه میشود. آشفتگی و رنج روانی در زندگی زن و شوهری را میتوان به صورت عملیاتی و به عنوان احساس نارضایتی حداقل یک عضو زوج در هویت زوجی مطرح کرد. بنابراین اگر یک عضو زوج پریشانی و رنج روانی را در رابطه تجربه کند، هر دو مشکل ارتباطی خواهند داشت. این روابط نامناسب، پرخاشگرانه و توام با هیجانات منفی، معمولا با هر تماسی افزایش یافته و باعث کاهش سازگاری و رضایت زوجی میشود که در نهایت فروپاشی رابطه و هویت زن و شوهری را به دنبال خواهد داشت. بنابراین، زوج¬ها نیاز دارند که بعد از ازدواح روی یک پلتفرم قوی با محتوای تصویر مشترکشان از ازدواج سوار شوند. تمرکز روی این مسیر و نقشه زندگی زن وشوهری، با ارزش¬ها و تصویر مشترک از ازدواجشان، آن¬ها را به سمت یک ترمیم واقعی و مرمّت عاشقانه در بافت زن و شوهری هدایت می کند.
پادزهر «کنترل محرک» در زندگی زن و شوهری چگونه اثربخش است؟
به منظور کمک به زن و شوهر که بر مقاومت خود در مقابل صمیمیت بیشتر با یکدیگر غلبه کنند، میتوان اصل «کنترل محرک» را به آن¬ها پیشنهاد داد:
کنترل محرک، یک تکنیک درمانی است که شامل دستکاری عوامل محیطی جهت تسهیل رسیدن به یک هدف معین (مانند صمیمیت زوجی) است. اثربخشی این روش در افزایش پویایی و صمیمیت زوجی و جنسی بررسی و تایید شده است. در این روش از هر عضو زوج میخواهیم، به طور جداگانه، شرایط یا عواملی را که به طور مثبت روی رابطه و رسیدن به صمیمیت بیشتر تاثیر دارد، فهرست کند. سپس فهرست دیگری برای مجموعه عوامل منفی تاثیرگذار توسط هر عضو زوج تهیه میشود. حال، درمانگر به زوج میگوید همراه شما مجموعه عوامل مثبت و منفی را بررسی میکنیم. عوامل مثبت به مرور تقویت و عوامل منفی تعدیل و حذف میشوند.
اگر یک عضو زوج تمایل به حذف یا تعدیل یک رفتار نداشته باشد، به عضو دیگر میگوییم که به جای این رفتار، که از نظر شما محرک منفی رابطه محسوب میشود و تاثیر منفی روی صمیمیت می¬گذارد، حداقل 3 الی 4 رفتار دیگر به عنوان گزینه جایگزین برای همسرتان مطرح کنید تا او حداقل یکی را انتخاب کند (رفتارهایی که جزء مجرک¬های مثبت رابطه محسوب میشوند). به عبارتی به جای انجام رفتاری که آسیب زننده است، حال، گزینههایی برایش مطرح است که میتواند انتخاب کند و دست از مقاومت بردارد و به مرور رفتار مقاومتی و منفی را از شرایط رابطه صمیمانه در فضای هویت زناشویی تعدیل یا حذف میکند. در این روند «فن کنترل محرک» را با «فن به جای» ترکیب میکنیم (به جای رفتاری که رابطه را تهدید میکند، چه رفتار یا رفتارهایی میتواند صورت بگیرد که آسیب کمتری به رابطه وارد شود یا آسیب حذف شود).
زن و شوهر چگونه می توانند به اتحاد عاطفی معنادار برسند؟
روش بازتعریف تصویر تعاملی مشترک از ازدواج:
ابتدا از زن و شوهر میخواهیم لیستی از یک سری جملات خبری مثبت که با کلمه «ما» شروع میشود را بنویسند. جملاتی که توصیف کننده تصویری از ازدواج و هویت زوجی مطلوب آنها است. میبایستی ساختار این جملات را به زبان حال ساده انتخاب کنند. گویی آینده از قبل اتفاق افتاده است. چند نمونه از بازتعریف تصویر ازدواج مبتنی بر اهداف تعاملی مشترک از قبل تعیین شده:
ما زمان بیشتری را با هم سپری می¬کنیم.
ما گفتگوی امن و رضایت بخشی با هم داریم.
ما فعالیتهای مشترک رضایت بخشی را در طول هفته داریم.
ما عشقبازی و تجربیات جنسی لذت بخشی داریم.
ما روی مسائل مالی توافق داریم.
تنها با یک جلسه زن و شوهر قادر هستند تا هر کدام ابتدا تصویر ذهنی خود را به طور جداگانه از ازدواج مطلوب تعریف کنند، سپس موارد مشترک را مشخص ساخته و از ترکیب آنها هدف مشترک و واحدی را تعریف کنند. همین که این تصویر ذهنی مشترک زن و شوهر از ازدواج مطلوب تعریف شد، به عنوان هدف رفتاری و عاطفی از آنها میخواهیم که هر روز به عنوان یک مرجع زندگی مطلوب آن را مجسم کنند و به یاد بیاورند. به تدریج و از طریق اصل استمرار و تکرار، این تصویر جدید در ضمیر ناخودآگاه آنها نقش خواهد بست.
آیا زن و شوهر می¬توانند مرهم زخم¬های عاطفی یکدیگر شوند؟
اگر زن و شوهر گفتگوها و تعاملات مبتنی بر «انعکاس همدلانه» را یاد بگیرند، بسیاری از زخمها و لطمههای عاطفی دوران کودکی¬شان مرهم گذاشته میشود. به عبارتی، وقتی که همسر ما برخلاف تمامی افرادی که در سالهای دور در فرایند رشدمان به هر طریقی ما را مجروح کردهاند، به ما اعلام میکند: «کاملا متوجه هستم و درک میکنم که چه افکار و احساساتی داری»، تمامی وجود و هویتمان همان گونه که هست دیده و تایید میشود و دیگر احساس نمیکنیم که مجبوریم قسمتهایی از وجودمان را مخفی کنیم تا دوست داشتنی باشیم و ما را بپذیرند. یعنی میتوانیم همان باشیم که هستیم و با تمام جراحتها و صدمات و تجربیات ارتباطی/ عاطفی که ما را مجروح و بیمار کردهاند، همچنان «پذیرفتی»، «مورد توجه» و «دوست داشتنی» باشیم.
نمونه¬ای از زندگی زن و شوهری با تعادل در هویت¬¬های زندگی:
مردی را در نظر بگیرید که با چالشها و اضطرابهای خودش کنار میآید و اعتماد به نفس خوبی دارد. در مواجهه با چالشها احساس تهدید شدگی نمیکند و با استفاده از خزانه مهارتیهای خود به خوبی گذر میکند. در محیط کار رو به ارتقاء است و از کار خود رضایت نسبی دارد. امیدوار به پیشرفت است و با همکاران تعامل خوبی دارد. در محیط اجتماعی دوستانی دارد که به محض خلق فرصت، برای تعامل با آنها به سویشان رهسپار میشود. توانایی برقراری تعامل سازنده با افراد و محیط اجتماعی را دارد. در هویت زن و شوهری با همسر خود سازگار است، ابراز احساس دارد و تعاملشان همدلانه، متعهدانه و مسئولانه است. در مواجهه با چالشهای زن و شوهری منعطف است و با همسرش مشورت میکند و در مجموع تجربیات مثبتی را باهم دارند. ارتباط با خانواده خود را حفظ کرده و در تعامل با اعضای خانواده به طور سازنده عمل میکند. پاسخهای کنترل شده (آگاهانه) هیچانی و رفتارهای همدلانهای با آنها دارد. در مجموع توانسته است تعادلی در ابعاد مختلف زندگی ( فردی، زوجی، خانوادگی، شغلی و اجتماعی) برقرار کند.
دو نمونه¬ از بی نظمی(آشفتگی) هویتی با تداخل بین هویتها (تعارض در نقشها):
مردی را درنظر بگیرید که اعتماد به نفس پایینی دارد، در مواجهه با چالشها خشمگین میشود و در انجام کارها استرس زیادی دارد. به گفته خودش از درون احساس ناامنی میکند و همیشه نگران مسائل مالی است و درکل نگرش نامنعطف و محتاطانهای دارد. در شغلش نسبتاَ موفق است اما هر لحظه در ارتباط با همکاران و به خصوص مدیرش احساس استرس دارد. وقتی از محل کار خارج میشود انگار یک تنشزدایی اساسی برایش رخ میدهد. در مراودات اجتماعی خود با دوستان، کمی پرخاشگر است و معمولا در پی مخالفت و لجاجت است. به گفته خودش تحمل جمع را ندارد و فاصله روانی زیادی با اجتماع و تعاملات اجتماعی دارد. بین دوستان مجبوبیتی ندارد و معمولاَ تعاملات سازندهای در جمع ندارد. در ارتباط با همسرش تا حدودی نامنعطف است و بیشتر اوقات در تعارض هستند. همسرش از عدم توانایی تصمیمگیری و عدم مشارک در کارها شاکی است. در ارتباط با فرزندانش سختگیر است و معمولاَ فرزندان در هرکاری فقط با مادر خود مشورت میکنند. در مورد تربیت فرزندان و ارتباط با آنها با همسر خود هماهنگ نیست. به طور خلاصه، فرد از عدم کنترل زندگی و استرسهای موجود تحت فشار است، احساس ناراحتی، ناتوانی و درماندگی دارد.
در مثالی دیگر، زنی را در نظر بگیرید که 13سال از ازدواجش میگذرد و سازگاری نسبی با همسرش دارد. در یک شرکت خصوصی روزی 8 ساعت کار میکند و گاهی ناچار است روزی 2 ساعت اضافه کاری بایستد. فرزندان با پدر به مدرسه میروند و در کل با پدر ارتباط خوبی دارند. فرزند بزرگتر 10 سال دارد و از عدم حضور کافی مادر در خانه شاکی است. زن درمدت حضورش در فضای خانه فرصت کمی برای آشپزی و رسیدگی به همسر و فرزندان دارد و گاهی کارهای شرکت را در خانه انجام میدهد. تمام خریدهای خانه و فرزندان بر عهده همسرش است. گاهی همسرش از حجم زیاد کار و مسئولیتهای زنش شاکی میشود اما در حدی نیست که به تعارض جدی منجر شود. ارتباطات اجتماعی و خانوادگی به شدت محدود و پایین و تقریباَ فرصتی برای رفت و آمدهای خانوادگی و حتی خریدهای شخصی وجود ندارد. در کل، این خانم از این که مدیریت درستی در حوزه¬های مسئولیت زوجی، والدی، اجتماعی، شغلی و خانوادگی ندارد، نگران و ناراحت است و احساس کلافگی و فرسودگی دارد.
کاوش انگیزه و تزریق امیدواری در زن و شوهر برای تیم ماندن و مواجهه با چالش¬ها چگونه انجام میگیرد؟
زن و شوهری را در نظر بگیرید که مدت 10 سال از ازدواج آنها میگذرد. این زن و شوهر تعارضاتی باهم دارند. جلوهای از تعارضات این زن و شوهر به شرح زیر است:
زن، مدام در حال سرزنش شوهرش است و از همه کارهای شوهرش ایراد میگیرد (خریدهای شخصی، خریدهای خانه، فعالیتهای شغلی، اجتماعی، برنامهریزیها و …). مدام با کوچکترین دیالوگ انتقادآمیزی حداقل 5 روز قهر میکند و با شوهرش حرف نمیزند. شوهر ادعا میکند که همسرش را دوست دارد اما واکنشهای هیجانی و ابراز احساس ندارد. شوهر هر بار که میخواهد گفتگویی در رابطه با مسائل مختف انچام دهد، همسرش وارد بحث و مشاجره شدید میشود. زن رفتاری پرخاشگرانه و سرزنش آمیز دارد، بشقابها را میشکند اما اصرار دارد که عصبانی نیست. مرد مدام از فقدان تمایلات جنسی همسرش گلایه دارد، اما زنش او را به بیمهارتی و عدم ایجاد هیجان در رابطه جنسی و زن و شوهری متهم میکند. اخیراَ زن به رفتارهای شوهرش مشکوک شده، فکر میکند خیانتی در کار است، اما از برقراری دیالوگ در این زمینه با همسرش احساس ترس شدیدی دارد. در حال حاضر به بن بست خوردهاند و گفتگویی برقرار نمیکنند. هرکدام با احساسات منفی از قبیل ترس، خشم، تنفر، عصبانیت و ناامیدی نسبت به طرف مقابل و رابطه دست و پنجه نرم میکنند.
این زن و شوهر، 3 گزینه پیش رو دارند (دی برنز، 2008):
گزینه اول این است که وضعیت موجود را جفظ کنند. این گزینه از همه گزینهها متداولتر و پرطرفدارتر است. بیشتر زن و شوهرهایی که در روابط و تعاملات خود با مشکل و تعارضاتی مواجه هستند، ظاهراَ برای حل این تعارضات و ناسازگاریها هیچ انگیزهای ندارند. شاید علت انتخاب این گزینه، این است که زن و شوهرها مطمئن نیستند چه میخواهند و میکوشند زمان بیشتری صرف تصمیمگیری کنند.
بر حسب چه دلایل احتمالی زن و شوهر امکان دارد این گزینه را انتخاب کنند و به وضعیت موچود خود ادامه دهند؟
اگر برای زن و شوهر در بطن تعاملات ناسالمی که دارند طلاق گزینهای دردناک یا شرم آور باشد، اما از طرفی ممکن است تلاش برای بهبود رابطه نیز هیچ جذابیتی برایشان نداشته باشد. شاید متقاعد شده باشند که امیدی به طرف مقابل نیست، چرا که به عقیده خودشان راهکارهای مختلف را امتحان کرده و نتیجه نگرفتهاند. یا شاید از نظر هرکدام از آنها عادلانه نیست که همه تلاشها از سمت یک طرف صورت بگیرد. شاید تصورکنند که هزینه پایان دادن به رابطه، بیشتر از هزینه سازگاری با وضعیت موجود است و به خود بگویند که یک رابطه بد، بهتر از نداشتن رابطه است. بنابراین امکان دارد تصمیم بگیرند که مدتی دیگر درجا بزنند تا ببینند چه پیش میآید.
گزینه رایج دیگر، پایان دادن به رابطه است.
هیچ قانونی برای زن و شوهر وجود ندارد که آنها را الزام و مجبور به ماندن و سازگاری با یکدیگرکند. تلاش و اصرار به زن و شوهر برای ایجاد رابطهای صمیمانه و سرشار از علاقه و اعتماد، اشتباهی بزرگ است. در صورتی زن و شوهر اقدام به پایان رابطه میکنند که هیچ گونه انگیزه و تمایلی برای ادامه و ارتباط صمیمانه مجدد نداشته باشند.
و اما گزینه سومی هم برای زن و شوهر وجود دارد و آن تلاش برای بهبود رابطه است. اما سوال اینجاست که زن و شوهرها چگونه میخواهند و میتوانند رابطه را بهبود ببخشند؟؟؟
اگر زن و شوهر گزینه سوم را انتخاب کنند، 3 مسیر برایشان وجود دارد:
مسیر اول: هر عضو زوج میتواند منتظر بماند تا طرف مقابل تغییر کند.
مسیر دوم: هر عضو زوج میتواند تلاش کند طرف مقابل را تغییر دهد.
مسیر سوم: هر عضو زوج میتواند روی خودش برای تغییرات سازنده تمرکز کند.
امکان دارد مرد یا زن تصمیم بگیرد که منتظر بماند تا طرف مقابلش تغییرکند. در این صورت باید انتظار طولانی را متحمل شود. اگر چه همه ما توانایی یادگیری و رشد را داریم، اما تبدیل شدن آدمها به افرادی صمیمیتر و نزدیکتر شاید سالها طول بکشد، یا هرگز اتفاق نیافتد. سوالی که میشود از افراد دارای این تفکر و تصمیم پرسید این است:
طرف مقابلتان تا 10 سال آینده احتمالاَ حداکثر تا 5 درصد تغییر میکند. آیا مایلید 10 سال صبر کنید تا زن یا شوهرتان 5 درصد تغییر کند؟؟؟
آیا انتظار و احتمال 5 درصد تغییر آن هم بعد از 10 سال میتواند زندگی زن و شوهری شما را گلستان کند و تغییرات سازندهای را ایجاد کند؟؟؟
بنابراین، انتظار برای تغییر یک فرد، مثل انتخاب ماندن در وضعیت کنونی است. از این رو بسیاری از افراد سرخورده میشوند و سخت تلاش میکنند تا مسیر دوم را پیش بروند یعنی تلاش و جنگیدن برای تغییر دادن طرف مقابل. اما کارآیی انتخاب مسیر دوم برای نجات زندگی زن و شوهری چقدر است؟ وقتی زن یا شوهری میکوشد تا طرف مقابل خود را تغییردهد، او همیشه پاشنههایش را محکمتر در زمین فرو میکند و در برابر تغییر، مقاومت بیشتری از خود نشان میدهد و این ماهیت انسان است. حتی میتوان گفت تلاش برای تغییر یک فرد او را وا میدارد همان گونه که هست باقی بماند. بنابراین وقتی زن یا شوهری میکوشد طرف مقابل را تغییر بدهد، در واقع تصمیم میگیرد وضعیت موجود را حفظ و حتی بدتر کند.
و اما اگر زن یا شوهری مسیر سوم یعنی تمرکز روی خود برای تغییرات فردی را انتخاب کنند در حقیقت از زاویهای متفاوت به مسئله نگاه کردهاند. انتخاب این مسیر نیاز به انعطاف پذیری و شهامت دارد و دشوار است اما نتایج شگفت انگیز و سازندهای در بر خواهد داشت.
چگونه میتوان به زن یا شوهر کمک کرد تا از سرزنش طرف مقابل دست بردارند، روی خود متمرکز شوند، مسئولیت و سهم خودشان را در ایجاد تغییرات سازنده در هویت زن و شوهری بپذیرند؟؟؟
به زن و شوهر یک تکلیف مشترک می دهیم تا جداگانه انجام دهند. این تکلیف نامش «تحلیل سود و زیان سرزنش (جنگیدن) با تاثیرگذاری حلقوی بر هویت زوجی» است. یک جدول دو ستونه که یک ستون مزیتهای سرزنش و ایرادگیری از طرف مقابل و ستون دیگر معایب سرزنش است. هر عضو زوج جداگانه این جدول را کامل میکنند و در انتهای هر ستون، جمع امتیاز از 1 تا 100 را ثبت میکنند. بعد از اتمام تکلیف از هر کدام جداگانه سوالات متداول زیر پرسیده میشود:
برآیند امتیازات این ترازوی سرزنش به کدام سمت است؟ مزیت سرزنش یا معایب؟
اگر برآیند مزایای سرزنش بیشتر باشد، جواب ما این خواهد بود که رابطه زوجی درمانی ندارد و نمیتوان کاری برای نجات این رابطه انجام داد.
سرزنش طرف مقابل چه تاثیری در تغییر او دارد؟
سرزنش طرف مقابل چه تاثیری روی رابطه زوجی دارد؟ رابطه را بهتر می کند یا بدتر؟
آیا با سرزنش طرف مقابل به هدف خود در رابطه که همانا حل تعارضات همراه با غنی شدن رابطه است، دست پیدا میکنید؟
پس در اولین گام که مرحله ارزیابی و بررسی انگیزه هر عضو زوج در رابطه است. یا زوج تصمیم میگیرند وضعیت موجود را حفظ کنند (به عبارتی به بن بست رسیدهاند و هرکدام کار خود را جداگانه انجام میدهد) یا تصمیم میگیرند جدا شوند (هیچ انگیزه و تمایلی برای ارتباط مجدد ندارند و به عبارتی در مرحله قطع و جدایی هستند) یا این که هر دو عضو زوج تصمیم به حل مشکلات و ارتقاء رابطه دارند.
تصمیم به حل تعارضات و غنی شدن رابطه، 3 مسیر متفاوت را دنبال میکند:
مسیر اول: انتظار برای تغییر طرف مقابل
مسیر دوم: تلاش برای تغییر طرف مقابل
مسیر سوم: تمرکز روی خود برای ایجاد تغییرات سازنده
معمولاَ زن و شوهرهایی که انگیزه تغییر و ارتقاء رابطه و خلاص شدن از شر تعارضات طاقت فرسای رابطه را دارند، ابتدا مسیر اول را طی میکنند، به نتیجه نمیرسند و فرسوده میشوند. سپس در ادامه، مسیر دوم را در پیش میگیرند و به بن بست میرسند و در نهایت زن و شوهرها توسط درمانگران به مسیر سوم هدایت میشوند. اما مسیر سوم برای تقریباَ تمامی زن و شوهرها بسیار سخت و غیر قابل قبول است. چرا؟؟؟
چون به عقیده اکثر زن و شوهرها پذیرش این مسیر یعنی این که «من مشکل دارم» و «من مقصرم» و … در نتیجه، در وهله اول از پذیرش این پیشنهاد سر باز میزنند.
اینجاست که سوال پیش میآید به راستی مانعی که باعث مقاومت زن و شوهرها در انتخاب مسیر تمرکز روی خود برای تغییرات میشود چیست؟؟؟
این مانع بزرگ «ترس از تغییر» است. هنگامی که از زن و شوهر خواسته میشود رفتار خود را تغییر دهند و روشهای جدید را امتحان کنند، بسیار عصبانی میشوند و حتی بعضی از آنان ترجیح میدهند طلاق بگیرند، خانواده را از هم بپاشند و داراییهایشان را بین هم تقسیم کنند تا این که سبک جدیدی از ارتباط را بیاموزند!!!
بله ما زندانیان ترس از تغییر هستیم.
نکته: تنها هنگامی که زن و شوهر به ازدواج به دیده وسیله و ابزاری برای تغییر و رشد شخصی نگاه کنند، میتوانند امیال و نیازهای ناخودآگاه خود را سیراب کنند.
نسخه¬های عاشقانه از زوج¬های خوشبخت:
همه زوج¬ها برای حفظ زندگی زن و شوهری، غنی¬سازی رابطه و رشد، به مهارت¬ها و توانمندیهایی در ابعاد نگرشی، رفتاری و هیجانی نیاز دارند. آگاهی از این ابعاد نگرشی، رفتاری و مهارتی در بهترین روابط زن و شوهری و کارآمدترین ازدواج¬ها در قالب یک الگو، می¬تواند برای زن و شوهرها، الهام بخش باشد و حتی گاهی رابطه زن و شوهری در حال فروپاشی آن¬ها را نجات دهد. در این جا به 20 رمز و راز زوج¬های موفق در قالب 20 نسخه عاشقانه از زوج های خوشبخت می¬پردازیم:
نسخه اول
فقط به خاطر عشق ازدواج نکنید، عشق کافی نیست، ارزش¬ها و اهداف مشترک داشته باشید.
زن و شوهرها باید بدانند که داشتن نقشه و مسیر مشترک برای زندگی و رشد بسیار مهم است و می¬تواند به زندگی آن¬ها جهت دهد.
نسخه دوم
انتظارات واقع بینانه داشته باشید، عشق همیشه پرشور نمی¬ماند، برای تغییرات آماده باشید.
زن و شوهرها باید بدانند و آگاه باشند که زندگی از جنس تغییر است. زن و شوهر باید در مواجهه با واقعیات زندگی زن و شوهری در ابعاد مختلف، هر نوع تغیری را پیش بینی کنند و آمادگی آن را داشته باشند.
نسخه سوم
احترام مهم¬تر از عشق است. بدون احترام، عشق دوام نمی¬آورد.
تمامی زن و شوهرهای عاشق می¬دانند و اعتقاد دارند که عشق یک موهبت است و بدون آن هیچ رابطه¬ای دوام نخواهد داشت، اما همزمان اعتقاد راسخی دارند به این که پشتوانه و بیمه¬گر عشق، احترام است. زن و شوهرهای عاشق و موفق با احترام، از قلب طوفان¬ها گذر می¬کنند. هر عضو زوج از طریق به رسمیت شناختن شایستگی، ارزشمندی، حقوق و مزایای عضو دیگر، احترام بالغانه و عاشقانه¬ای به خودش، طرف مقابل و البته رابطه¬شان هدیه می¬دهد.
نسخه چهارم
مشکلات را با گفتگو حل کنید. ارتباط صادقانه کلید رفع چالش¬هاست.
نگرش زن و شوهرهای عاشق و موفق، به ارتباط، همان ایجاد فضایی است که هر دو طرف احساس راحتی می-کنند و افکار و احساسات خود را بدون ترس از قضاوت ابراز می¬کنند. توانایی درک و همدلی با همسر، به ویژه در زمان¬های سخت و چالش برانگیز، برای تقویت و غنی¬سازی رابطه بسیار مهم است. زن و شوهر باید برای شنیدن و پذیرش نظرات مختلف آماده باشند و در عین حال برای حفظ آرامش و احترام به یکدیگر آماده باشند. گفتگویی که بر مبنای ارتباط موثر و موفق بین زن و شوهر برقرار شود، به حل تعارضات به سمت یافتن راه حل¬های اشتراکی و سازنده می¬انجامد. این فرایند به تقویت همکاری و اتحاد در رابطه کمک کرده و باعث ایجاد یک محیط امن و حمایتی می¬شود که در آن هر دو طرف می¬توانند با حل مشکلات و تعارضات با روش¬های سازنده و اشتراکی به سمت رشد و خلق تجربیات سازنده و کارامد حرکت کنند.
نسخه پنجم
به هم اعتماد کنید و فضای شخصی برای نفس کشیدن بدهید. هویت فردی در کنار هویت زن و شوهری و تیم بودن مهم است.
زن و شوهرهای عاشق و موفق در رابطه ذوب نمی¬شوند بلکه فردیت خود را در بطن رابطه زن و شوهری حفظ می¬کنند. زن و شوهر در عین اعتقاد به مفهوم «ما بودن»، باید توجه داشته باشند که دارای هویت فردی نیز هستند و باید تعادلی بین فردیت و هویت زوجی برقرار کنند.
نسخه ششم
همیشه به رشد ادامه دهید و پایبند به آن باشید. یادگیری و رشد در کنار هم ضروریست.
تکامل و رشد، مرحله مهمی از زندگی زن و شوهر را تشکیل می¬دهد. زن و شوهر در این مرحله، از نظر عاطفی و روانی رشد می¬کنند و در کنار هم به یکدیگر کمک می¬کنند تا هم خودشان و هم رابطه رشد پیدا کند. یاد می-گیرند که چگونه با چالش¬های رابطه و زندگی کنار بیایند و چگونه بر اساس اهداف و ارزش¬های مشترک در رابطه پیش بروند. زن و شوهر¬های عاشق و موفق به یکدیگر کمک می¬کنند تا به اهداف خود برسند، از یکدیگر حمایت می¬کنند و بر رابطه و ارزش¬های مشترک تمرکز دارند.
نسخه هفتم
تغییرات را بپذیرید. زندگی و افراد تغییر می¬کنند. تلاش کنید به سازگاری برسید.
زندگی مشترک یک سفر طولانی و پرفراز و نشیب است که زن و شوهر در طول آن با چالش¬های مختلفی در مراحل مختلف چرخه زندگی زوجی مواجه می¬شوند. جنس زندگی زن و شوهری از نوع تغییرات است و در هر مرحله، زن و شوهر باید خود را آماده تغییرات کنند. زن و شوهرهای عاشق و موفق اعتقاد دارند که بروز چالش¬ها فرصتی استثنایی برای تغییراتی سازنده و معجزه گونه در رابطه است. از چالش¬ها برای تقویت اتحاد و تغییرات لازم در خود و رابطه استفاده می¬کنند تا سازگاری و انطباق جدیدی با شرایط کسب کنند.
نسخه هشتم
به عنوان یک تیم عمل کنید، به جای رقابت، از قدرت و معجزه هویت زوجی استفاده کنید.
یک زن و شوهر عاشق و موفق از تیم بودن و «ما بودن» لذت برده و استفاده می¬کنند. معجزه تیم بودن، انرژی و امیدواری بسیار زیادی را در جهت حمله مشترک به چالش¬های زندگی تولید میکند و باعث می¬شود سپر دفاعی و امنیتی زن و شوهر در برابر مهاجمان زندگی مشترک، محکم تر شود. زن و شوهرهای عاشق، رقابت را عامل و فرصتی برای ضعیف شدن رابطه و تیم بودن را فرصتی برای استحکام رابطه و لذت بردن از یکدیگر و رابطه در نظر می¬گیرند.
نسخه نهم
ببخشید و گذشت کنید، اشتباهات را بپذیرید و عبور کنید.
بخشش، یک تصمیم آگاهانه و تمرینی برای رهایی از احساس رنجش است. بنابراین، «نکته اصلی اینجاست که بخشش یک تصمیم است نه یک احساس». افراد می¬توانند همسر خود را ببخشند در حالی که قلب و ذهنشان هنوز در حال بررسی این موضوع است که با عصبانیت و رنجشی که ممکن است ادامه داشته باشد چه کاری انجام دهند. بنابراین، زن و شوهر لازم است به اندازه کافی عینی باشند تا از آنچه که اتفاق افتاده فرصتی برای آموختن خلق کنند. هیچ چیز در خلاء اتفاق نمی افتد. به عبارتی، همه چیز دارای برخی عوامل یا شرایطی است که باعث اشتباه طرف مقابل شده است. به جای این که تمام تمرکز و انرژی خود را روی اشتباه همسرتان بگذارید، به اطراف خود توجه کنید و از خودتان سوال کنید چه چیزی ممکن است راه را برای اشتباه همسرتان هموار کرده باشد. خیلی اوقات با انجام این کار یاد می¬گیریم که ما نیز در انتخاب¬های ضعیف کسانی که دوستشان داریم، نقش داشته¬ایم. با اذعان به هر روش و وسیله¬ای که ممکن است به بروز چالش زن و شوهری کمک کرده باشید، اشتباه همسرتان را توجیه نمی¬کنید، بلکه مالک بخشی از آن هستید و این مرحله بسیار مهمی در مسیر درست است. در نتیجه، «یک زن و شوهر عاشق، بخشش را به عنوان ابزاری برای پردازش و ادامه رابطه در نظر می گیرند». توانایی بخشش و گذشت، ابزاری ضروری در زندگی مشترک است.
نسخه دهم
رشد فردی رابطه را قوی¬تر می¬کند. پس خودتان را فراموش نکنید و روی خودتان کار کنید.
گنجاندن رشد فردی در معادله عشق و زندگی زن و شوهری، مستلزم تلاش و تعهدی آگاهانه و بالغانه است. این شامل اختصاص زمانی برای خود اندیشی، ارتباط آشکار با نیازها و آرزوها و همچنین گوش دادن همدلانه و حمایت از شریک عاطفی است. این تلاش آگاهانه برای رشد فردی حتی گاهی اوقات می تواند به معنای میل به عقب نشینی باشد تا شریک عاطفی نیز فضای لازم برای رشد داشته باشد. بنابراین، «رشد در هویت فردی، پایه و اساس یک مشارکت قوی و سالم را تشکیل می¬دهد». پرورش رشد فردی و تعامل کارآمد هویت فردی با هویت زن و شوهری، باعث غنی سازی و ارتقای رابطه زن و شوهری و تزریق جنب و جوش و هیجان در آن می¬شود. پس، بهترین روابط زن و شوهری، مربوط به زوج¬هایی است که در کنار «ما بودن»، تلاش کرده¬اند تا «من خوبی» را نیز در خود رشد دهند.
نسخه یازدهم
تصمیمات مهم را با هم بگیرید. زن و شوهر بهتر است اهداف مشترک داشته باشید تا مسیر رشد را با لذت طی کنید و جشن بگیرید.
همه زوج¬ها باید تصمیماتی بگیرند که بعضی¬هایشان مهم و بعضی دیگر اهمیت کمتری دارند. تصمیمات مشترک بخشی از زندگی مشترک هستند. تصمیمات مشترک بر سلامت رابطه زن و شوهری تاثیر می¬گذارند. بنابراین، اگر تصمیمات مشترک در موارد مهم به خوبی اتخاذ شوند میتوانند زن و شوهر را به هم نزدیک¬تر کنند. به عبارت دیگر، تصمیماتی که می¬گیریم شخصیت ما را می سازند و موجب موفقیت یا شکست ما می¬شوند. تصمیم¬گیری¬ها جایگاه ما را در رابطه نشان می دهند و حتی می¬توانند موجب موفقیت یا شکست رابطه شوند. زن و شوهرهای عاشق و موفق تمام تصمیمات مشترکشان را تبدیل به هدف می¬کنند و با همدیگر تمام توانمندی¬های خود را به کار می¬گیرند تا به اهداف اشترکی خود برسند. در ادامه راه، برای رسیدن به اهداف اشتراکی در مسیری که گام برداشته¬اند، از تمام موانع می¬گذرند و کوچکترین موفقیت¬های خود را در این مسیر می¬بینند و جشن می¬گیرند. در نهایت، تمام دستاوردهای اشتراکی را در خزانه عشق خود ذخیره می¬کنند و در مواقع لزوم از آن استفاده می-کنند.
نسخه دوازدهم
از یکدیگر قدردانی کنید. تشکر و تحسین رابطه را تقویت می¬کند.
زمانی که قدردانی از وجود و حضور و زحمات یکدیگر صورت می¬گیرد، تعامل سازنده و کارآمدی در رابطه زن و شوهری ایجاد می¬شود. این نوع تعامل مفید و اثربخش باعث دوام و بقای رابطه و سیستم خانواده می¬شود و حیات را در رگ¬های زندگی زن و شوهری به جریان می¬اندازد. در واقع، قدردانی و تحسین، یک دارایی ارزشمند در رابطه زن و شوهری است و در اصل، بدان معناست که توسط شریک زندگی خود دیده می¬شوید. قدردانی و تحسین می¬تواند در رابطه با یک ایده، تفکر، نگرش خاص یا کلی، رفتار و داشتن هیجانات خاصی باشد.
نسخه سیزدهم
زندگی را جدی بگیرید، اما خودتان را نه: شوخی و خنده و تزریق هیجان با فعالیت های مشترک، به سلامت خودتان و رابطه کمک شایانی م¬¬کند.
شوخ طبعی می¬تواند به کاهش تنش¬ها و استرس¬های روزمره کمک کند و باعث افزایش همبستگی و ارتباط عاطفی بین زن و شوهر شود. شوخ طبعی روزنه مهمی بین زن و شوهر ایجاد می¬کند تا نسبت به هم، پذیرش بهتر و بیشتری داشته باشند و در ارتباط با هم، به رضایت بیشتری برسند. در نهایت، باید گفت که شوخ طبعی ابزار و البته فرصتی است تا زن و شوهر به هم علاقه بیشتری پیدا کنند و از آن به عنوان عاملی برای عمیق¬تر شدن جذابیت در رابطه عاشقانه استفاده کنند.
نسخه چهاردهم
دائماَ در تلاش باشید تا نگرش های جدید را تمرین کنید. عینک¬های متفاوت و زوایای دید جدید، معجزه را برای شما و رابطه¬تان به ارمغان می¬آورد.
شاه کلید حل تعارضات در زندگی زن و شوهری، تغییر زاویه دید است. زن و شوهرهای موفق به طور مداوم در هر چالشی از خودشان سوال می¬پرسند که خودشان و طرف مقابلشان با چه عینکی به موضوع یا چالش پیش آمده نگاه می¬کنند. آگاهی از زاویه دید می¬تواند به زن و شوهر کمک کند و در واقع همان شاه کلید حل تعارضات و سوء تفاهم¬ها در رابطه است.
نسخه پانزدهم
زندگی زن و شوهری را به صورت فرایندی و طی مراحل مختلف مرور کنید. همیشه در طی یک فرایند زمانی، رابطه¬تان را بررسی و مرور کنید و نقاط عطف و نقاط ضعف را در کنار هم قرار دهید.
زن و شوهرهای موفق در هر چالشی همیشه خودشان و همسرشان را در یک فرایند زمانی از گذشته تا زمان کنون در نظر می¬گیرند و به خاطر یک رفتار خاص پیش آمده، همسرشان و رابطه را مورد قضاوت قرار نمی¬دهند. این نگاه فرایندی، به زن و شوهر کمک می¬کند تا از هرگونه قضاوت بی¬رحمانه و غیر منصافه پرهیز کرده و به راحتی از چالش¬ها عبور کنند.
نسخه شانزدهم
تکالیف و وظایف زندگی زن و شوهری را به هدیه تبدیل کنید (هدیه به خود، همسر، فرزند و البته رابطه).
واقعیت زندگی زن و شوهری، مسیری در جهت فرسودگی و افت هیجان و یکنواختی را دنبال میکند. زن و شوهرهای عاشق و موفق، پادزهری به عنوان «هدیه» در رابطه زن و شوهری در دست دارند. بدین گونه که وظایف و مسئولیت¬های خودشان در هویت زن و شوهری را به عنوان هدیه به خودشان، همسر، رابطه و البته فرزندان در نظر می گیرند و با این “نگاه چشم اندازی” چرخه زندگی زن و شوهری و خانوادگی شان را با تعامل سالم و سازنده و رشد دهنده ای طی می کنند
نسخه هفدهم
تربیت فرزندان را به عنوان هدیه به آن¬ها و مسئولیت اجتماعی خودتان در نظر بگیرید (تربیت چشم اندازی داشته باشید).
این نگاه چشم اندازی به تربیت فرزندان به معنای پذیرش مسئولیت والدی (تربیتی) و البته اجتماعی است. زن و شوهرهای عاشق و موفق، وظایف والدی خود را با این نگرش که فرزندان ما هدیه¬ای برای جامعه هستند، انجام می¬دهند.
نسخه هجدهم
هویت جنسی منسجمی را برنامه ریزی و تمرین کنید (روی میزان در دسترس بودن برای یکدیگر، کمّیت و کیفیت رابطه جنسی کار کنید).
زن و شوهرهای عاشق، تعاملات سازنده و رشد دهنده¬ای دارند، در دسترس یکدیگر هستند و از تعاملات کارآمدشان به عنوان سکوی پرتابی برای انسجام هویت جنسی¬شان استفاده می¬کنند. به بیان دیگر، به طور مداوم کمّیت و کیفیت مراحل کارکرد چرخه جنسی زن و شوهری را پایش کرده و هرگونه چالشی در آن را بررسی می¬کنند و با رجوع به خزانه عشق و به کارگیری مهارتهای زن و شوهری از عهده آن بر می¬آیند.
نسخه نوزدهم
مسیری مشخص و قدرتمند برای مواجهه و مقابله کارآمد با چالش¬های زن و شوهری و تربیتی داشته باشید.
زوجین موفق از تمام توانمندی¬ها و تفاوت-های نگرشی همدیگر برای پیشبرد اهداف استفاده میکنند. این کار می¬تواند خزانه مهارت¬های زن و شوهری را غنی و تقویت کند. به عبارت دیگر، زن و شوهرهای موفق، با هر بار مواجهه کارآمد و درگیر شدن با چالش¬های زن و شوهری در قالب یک تیم دو نفره می¬توانند به یک معجزه¬ای به نام «تجربه اصلاحی در نگرش» برسند. این تجربه اصلاحی در اکثر مواقع زوجین را به هم نزدیک¬تر می¬کند و رابطه دو نفره آن¬ها را در قالب یک تیم غنا می¬بخشد.
نسخه بیستم
عشق را معادل هدیه برای برآورده کردن نیازهای رابطه در نظر بگیرید.
با برآورده کردن نیازهای رابطه زن و شوهری می¬توانید عاشقانه در کنار هم زندگی کنید، در غیر این صورت، عشق معنا و دوامی نخواهد داشت. به بیانی دیگر، واقعیت زندگی زن و شوهری از جنس تکرار، یکنواختی، فرسودگی و مرگ هیجان است و در صورتی که زن و شوهر یکدیگر را به عنوان یک ربات برای بر آوردن نیازهای رابطه و تکالیف زن و شوهری در نظر بگیرند، به طور حتم سریع¬تر مسیر فرسودگی را طی می¬کنند و زودتر به افول عشق می¬رسند. پادزهر زندگی زن و شوهری «هدیه» است. هدیه¬هایی از جنس نیازهای زن و شوهری برای پیشبرد عاشقانه رابطه¬ای که نیاز به انگیزش، هیجان، احترام، مرزبندی و البته احساس تعلق عاشقانه دارد.
دکتر آرمین فیروزی
متخصص روانشناسی بالینی و روان درمانی
WWW.Drfirouzi.com